جدول جو
جدول جو

معنی خانه آرای - جستجوی لغت در جدول جو

خانه آرای
(بَ اُ دَ /دِ)
کسی که خانه رازینت داده و آرایش کند. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خانه داری
تصویر خانه داری
فن یا هنر اداره کردن خانه شامل آشپزی، خیاطی، بهداشت، تغذیه، تربیت اطفال، اقتصاد، صنایع دستی، اخلاق، مقررات خانوادگی و مانند آن، تدبیر منزل
فرهنگ فارسی عمید
(نَ/ نِ)
کلمه ای است برای تحسین. یعنی خداوند خانه شما را آباد گرداند و از آن بهره مند شوید. (ناظم الاطباء). مقابل کلمه نفرین ’خانه خراب’ است، بیت المعمور. (از مجعولات دساتیر است)
لغت نامه دهخدا
(نِ سَ)
دهی است از دهستان حومه بخش رامسر شهرستان شهسوار. واقع در 7 هزارگزی جنوب خاوری رامسر و2هزارگزی جنوب شوسۀ رامسر به شهسوار و کنار راه فرعی سادات محله به مشاکلایه. این دهکده در دشت قرار دارد، و آب و هوای آن مرطوب و مالاریایی است. تعداد سکنۀ آنجا 100 تن که شیعی مذهب و گیلکی و فارسی زبانند. آب آنجا از رود خانه نسا رود و محصول آن برنج و چای و مختصری مرکبات و ابریشم است. اهالی آنجا بزراعت گذران می کنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ص 105)
لغت نامه دهخدا
(نِ سَ)
از دهات شاه کوه و ساور مازندران. (از سفرنامۀ استرآباد و مازندان رابینو ترجمه فارسی ص 169)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ خُ)
خانه خدا: یکی از لوازم صحبت آن است که یا خانه بپردازی یا با خانه خدای درسازی. (گلستان سعدی).
خانه خدای گو در برج کبوتران.
سعدی (هزلیات)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ خَ)
تهی دست. (ناظم الاطباء). بدبخت. مظلوم. ستمدیده.
- امثال:
ظالم همیشه خانه خراب است.
، دشنام گونه ای است که گاه از روی شفقت و رقت و گاه از راه اعجاب و استحسان و گاه از راه غضب و خشم گویند، سبکبار. (ناظم الاطباء) ، دروغگو. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ خَ)
تهیدستی. بدبختی. چون: این کار موجب خانه خرابی است، زیان بسیار. زیانی که مستوعب تمام دارایی شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
میانه روی. درست خرجی. (ناظم الاطباء) ، تدبیر منزل. مواظبت زن در کارهای خانه
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
کارکردن دلاک و حمامی و نجارو صحاف و مانند آن در خانه مردمان محتاج بدانان
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ یِ)
اطاق متعلق به آسیاب. اطاقی که در آنجا آرد و غله جهت آسیا میگذارند:
نهان شاه در خانه آسیا
نشست از بر خشک لختی گیا.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
خانواری، نوعی مواجب تیولی است. نوعی تیول است
لغت نامه دهخدا
(نِ)
قریه ای است در هفت هزارگزی غرب حکومت درجۀ 4 کرخ از اعمال هرات واقع در خط 62 درجه و 39دقیقه و 48 ثانیۀ طول شرقی و خط 34 درجه و 29 دقیقۀ عرض شمالی. (از قاموس جغرافیایی افعانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ بُ)
عمل خانه بردن. عمل غارت و دزدی:
رقص در پایشان بزخمه گری
ضرب در دستشان بخانه بری.
نظامی.
شاه دانست کان چه شیوه گری است
دزد خانه بقصد خانه بری است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خانه خراب
تصویر خانه خراب
تهیدست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانه داری
تصویر خانه داری
عمل خانه دار، شغل خانه دار تدبیر منزل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانه خراب
تصویر خانه خراب
((~. خَ))
تهیدست، بدبخت، نوعی نفرین دال بر آرزوی بدبختی کسی، مقابل خانه آبادان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خانه داری
تصویر خانه داری
هنر اداره خانه یا مجموعه آگاهی های مربوط به آن مانند، آشپزی، خیاطی، شغل و عمل خانه دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خانه آرایی
تصویر خانه آرایی
دکوراسیون منزل
فرهنگ واژه فارسی سره
تهی دستی، افلاس، ورشکستگی، ویرانه نشینی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تهی دست، مایه سوخته، مفلس، ورشکست، ورشکسته، خاکسترنشین، ویرانه نشین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
لفظی به معنی خانه خراب که در مقام تعجب از اعمال غیرمعقول
فرهنگ گویش مازندرانی